وقتی روباه مکاریان، شرکت تبلیغاتی زد، هیچ‌کس فکر نمی‌کرد جنگلستون به هم بریزد و این‌جوری بشود. خب، در دنیای مدرن حتی در جنگل‌های مدرن تبلیغات غوغا می‌کند. حالا داستان چی بود؟

داستان این بود که وقتی روباه مکاریان شرکت تبلیغاتی زد، هیچ‌کس فکر نمی‌کرد جنگلستون به هم بریزد و این‌جوری بشود. خب، در دنیای مدرن حتی در جنگل‌های مدرن  تبلیغات غوغا می‌کند. حالا داستان چی بود؟ ببخشید اشتباه چاپی تقصیر ما نیست. تقصیر غوغای تبلیغات است. داستان این بود که وقتی همان فرد موردنظر شرکت تبلیغاتی زد، راه افتاد توی جنگل و به این و آن سر زد که سفارش کار بگیرد. صدایش خیلی مهربان شده بود:

«سرکار خانم ملکه‌ی زنبوریان، بگذارید برایتان یک بیلبورد طراحی کنم که عسلتان معروف شود.»