به عنوان یک نویسنده که روزی یک دانش‌آموز بوده. به عنوان آدمی که به بچه‌ها فکر می‌کنه و سعی می‌کنه از دنیایشان سر در بیاره و به دنیایشان رنگ تازه‌ای ببخشه. به عنوان پدری که بچه‌هاش بزرگ شدند و دیگه دغدغه‌ی دیر شدن و زود شدن و خوب شدن و بد شدن تکلیف بچه‌هاش رو نداره، به عنوان آدمی که شاید اگر چرخش روزگار نیم درجه از اون طرفی می‌چرخید، شاید معلم می‌شد و پای تابلو سیاه به بچه‌ها درس می‌داد و بالاخره به هر عنوانی که حالا اصلا عنوانش مهم نیست، این حال و هوای مهر و مدرسه را دوست دارم. حال و هوایی که همه چیزش نوی نو است. فضای مدرسه و کلاس و کتاب‌ها و دفترها و قیافه‌ی دوست‌ها و معلم‌ها و خیلی چیزهای دیگه. از آنجایی که هر نو شدنی را باید قدر دانست و تبریک گفت. این تر و تازگی را به شما، به خودم و به همه‌ی اون‌هایی که دوست‌شان دارم تبریک می‌گم.